اونا و ما
۲۰ خرداد ۱۳۹۴
یه عده هستن، که آدمهای خوبی هستن. اینها وجودشون برای شما مفیده. این آدمها در زندگی نگاهشون به دهن شماست. شما تصمیم بگیری یک کاری بکنید اینا رفتن انجام دادن، ظرفاشم شستن. مثلا شما به یکی دیگه بگو که میخوام برم از این کفشا بخرم. فردا پای این عزیز میبینی. بگو میخوام موهام رو رنگ آبی کنم. فردا دوستمون با موی رنگ آبی میاد. بگو میخوام لاغر شم. ایشون از همون لحظه دیگه لب به غذا نمیزنه. اینا در حالی هست که ممکنه شما از صرافت انجام اون کار بیفتی. یه چیزی گفتی و بعد حس دنبالش رفتن رو نداشتی. اما اون دوست خیلی از شما جدی تر به تصمیمهاتون عمل میکنه. متاسفانه یا خوشبختانه من از این قبیل دوستان کم ندارم اوایل ناراحت میشدم اما الان خوشحالم. میدونید این عزیزان باعث میشن شما به این نتیجه برسی که همه تصمیمهات هم درست نیست و یه جاهایی ایراد داره. مثلا کی کتونی رو با یونیفورم اداره میپوشه!!
این عزیزان دچار یه سندرمی هستن به عنوان سندرم من قبل تو این کار رو انجام داده بودم. این ها رو اذیت نکنید اینا تصمیم ندارن. از تصمیم دیگران استفاده میکنن.
در کنار عزیزانی که در بالا گفتم یه سری عزیزان هم هستند که دچار سندرم تک بودن هستند. اینا معمولا اگه شما کاری رو بکنی دیگه انجامش نمیدن. حتی اگه تصمیم خودشون هم بوده وقتی ببین شما اون کار رو انجام دادی دیگه سراغش نمیرن. اینا از شبیه بقیه بودن بدشون میاد. دوست دارن تصمیمشون مال خودشون باشه. وقتی ببینن دستمالی شده دیگه میندازنش دور حتی اگه خیلی براشون مهم بوده باشه. این افراد معمولا همیشه در محیطی قرار میگیرن که اون افراد هستند. اصلا این دوتا جذب هم میشن.
من از این دسته هستم و دچار سندرم ادای من رو در نیار لامصب! خوبم نمیشم…
سلام گیلی گیگیلی ما.
خوبی؟
یعنی یه دونه ای ها!!!
خیلی خوشگل می نویسی!!
ولی کم…
بیشتر بنویس لدفن.
سلام این پستت برام کاملا ملموسه.یه نوعی دزدی است
دزدی ایده های دیگران
سلام
اون گروه اول که خیلی خوبن که!
راحت میتونی کارهایی رو نمیدونی نتیجه اش چی میشه رو بگی اونها انجام بدن و راحت بشینی و نتیجه رو ببینی. خیلی هم خوب 😛
بعدش وقتی دوست نداری کسی ادات رو دربیاره، وقتی نتیجه رو دیدی و خوشت اومد، میتونی یه بهترش رو انجام بدی برا خودت 😀 اگر هم خوشت نیومد که روشنه دیگه، بیخیال اون کار میشی.
آی گفتی!
من از دسته دومم.به شدت از دسته اول گریزانم ولی لامصب هر جا میری به قول تو جذب میشه!
ولی دسته اول برای من یه تفاوتی داره اونم اینه که آدمهای اطراف من حتی اون آی کیو رو ندارن که کاری که گفتی رو بدون اینکه ببینن تقلید کنن.قشنگ میزارن یه بار که انجام دادی عین اونو برات پیاده میکنن!اینجوری خیلی بدتره!!!!
اوووف منم از دسته اول زیاد دیدم.خودم تو لباس وپوشاک جزو دسته دومم. دوس ندارم یه ادم بلانسبت به دیده خودم _نه همه _درپیتی چیزی رو بپوشه که من میپوشم.البته بخاطر ساده پوشیم خیلی بندرت این اتفاق برام میفته.
من وسط این دوتام ولی تمایلم به سندرم دوم خیلی بیشتره. یه جند تا راه حل اولش اینکه جلوی این جور آدما(دسته اول) ایده هات رو نگو خوب چه کاریه؟ برو هرکاری می خوای بکن خودت
راه حل دوم ک کمی هم بدجنسیه اینکه برعکسش رو بگو مثلا بگو می خوام برم موهام سیاه پرکلاغی کنم. بعد که رنگ کرد و دید دیگه موهاش رو هیچ رنگی نمی تونه بزاره یا واسه پاک کردنش حسابی به خرج و زحمت افتاد و کلش حسابی سوخت خودش می فهمه دیگه از این غلطا نکنه. یا مثلا بگو می خوام یه جفت کفش پاشنه میخی اکلیلی بخرم واسه اداره. چه شود….
فک کنم دیگه به غلط کردم بیفته
ممنون، خیلی جالب و با مزه نوشتید.فکر کنم خانما اکثرا تو یکی از این ۲ گروه هستن و جاشون بنا به شرایط محیط عوض میشه!
یعنی بعضی محیط ها دریافت کننده هستن و بعضی جا ها ارائه دهنده .
سلام. من خواننده قدیم ام ولی اولین باره کامنت میذارم. این پستت خیلی خوب بود. خیلی
موفق باشی گیلاسی جون
گیلاس زندگیت منو یاد کارتون جودی ابوت می ندازه البته زندگی بعد طلاقت توام مثل جودی پر از استعدادی یه قیم داری که سختگیره البته قیم تو خود خداست اما می دونم ایمان دارم که توام در نهایت خوشبخت می شی
————-
قشنگ بود ممنونم (:
چه بلایی سر اینستاگرامت ـوردی؟
چرا تعطیلش کردی؟
حیفه اون همه عکس و خاطره.
———–
من هستم ولی ممکنه یکی رو به خاطر یه حرفی یا کاری بلاک کنم. شاید شما اون باشی شاید مشکل از سیستمتونه
من اصلا عضو اینستاگرام نیستم که بشه بلاکم کرد!!!
این آدرس دیگه وجود نداره. میگه page not found
https://instagram.com/mimi81gili84/
گیلی تو نوشتهات نوشتی که اعتقادی به عشق بعد ازدواج نداری راستش باید بگم که سخت در اشتباهی نمونش خود من وقتی ۲۲ سالم بود یه پسری از هم دانشگهیا که زشت و فقیر بود بهم پیشنهاد ازدواج داد من فقط بهش پوزخند تلخ تحویل دادمو دستش انداختم اما همون پسر الان همسرمه کسی که من اصلا بهش نگاهم نمی کردم حتی دستمال توی جیبمو حاضر نبودم دستش بهش بخوره الان مونسم الان اونو از کل کائنات بیشتر می پرستم با اینکه من پولدار و خوشگل بودم با موقعیت خیلی بالاتر از اون اما اما خدا جوری بازی رو چرخوند که منو رایگان بهش داد اون هیچی نداشت هیچی کل فامیل هنگ بودن از این ازدواج اما من کنارش شادم نمی دونم یه بار تو قرآن خوندم که خدا این انرزی محبتو بین زن و شوهرا راه می ندازه نمی دونم حتمن درک می کنی یه علاقهای که به هیچ موجودی توی کره زمین اون حسو نداری می خوام اینو بگم که اگه خدا بخواد چنان تورو شوهر می ده که روحتم این وسط بی خبر می مونه که چی شد اینم بگم که من این پسرو ابداً دوست نداشتم حتی بعد عقد راستش اون عاشقم بود اما من نه بعد ازدواج بعد بچه عشق من نسبت به اون سقف آسمونو سوراخ میکرد همین که مطمئن شد عاشقشم الان به خودش استراحت داده دیگه واسم لاو نمی ترکونه اون حسی که ازش حرف می زنی اون حس جادویی بین زن و مرد که منتظری تا لمسش کنی بعد تن به ازدواج بدی اون حسو خدا بین زن و شوهرایی که ازدواج کردنو رابطه داشتن جاری می کنه قبل از ازدواج شروع اون حس بعیده بهتره مثل من چشماتو ببندیو دلو بزنی به دریا و بری توی دل یه زندگی تا اون حسی که منتظری بیاد غرقت کنه آلودت کنه و فقط بگی به همسرت می خوام بعد مرگمم اون دنیا هم با تو باشم فقط تو
————–
خوشحالم که خوشبختی و من منکر قسمت نیستم (:
من بهش میگم سندرم جاری بازی؛)))
گیلی میدونی خیلییی دوستت دارمممم. نوشته هاتم دوست دارم
گیلاس جون این از حسودیه از حسادت زیاد اینجوری میکنن اینقدر بدم میاد از این طور ادمها اونجاشون میسوزه از دیدنت کاش دور بشی ازشون تا دق کنن. سلام به مامان گل برسون عشقم.
I LOVE YOU !!!!!!!!!!!!
وای گیلاس خانوم دارم گذشتتو می خونم باهات همزادپنداری کردم خیلی جاها راستش منم تا دوسال قبل توی کابوسی شنا میکردم که … می دونی عمق درداییکه کشیدیم یکی بوده همه ناله هایی که تووبت نوشتی رو از بر وجودم چون خودمم بارها تکرارشون کردم فرق منو تو توی گذروندن این دوره اینه که من فقط قرآنو بقل میکردمو ترجمه فارسیشو می خوندم توی دوران شکنجه شدن روحیم (گرچه ظاهرم مثل تو توی روز با بقیه آدما فرقی نداشت اما توی تنهایی…)چندین بار کل قرآنو تموم کردم نمی دونم چند سال طول کشید اوجش که یک سال بود آخرای اوج نابودیم به خدا گفتم باشه من تسلیم من شکست خوردم (اون روزا بچمو داده بودم به همسرم )دیگه نمی تونم ادامه بدم فقط نابودم کن خودمم نذر تو (منظورم این بود که طوری منو بکش که اعضای بدنم به درد بنده هات حداقل بخوره)بعد اون حرفام با خدا هیچ یادم نمی ره غروب بود من در حالی که به عکس خودم توی پنجره زل زده بودم این حجتو با خدا بستم تا قبلش خیلی مبارزه کرده بودم فقط خود خدا شاهده تنها امیدم توی این دنیا آرامشی بود که بعد از خوندن چند صفحه قرآن تووجودم جاری می شد همیشه به خدا می گفتم بعد از اینکه کتابو می بستم با لبخند تلخ می گفتم باشه بازم شارژم کردی دارم می رم ولی فقط چند ساعت بعد با گریه دوباره قرآن به بغل برمی گشتم بغل خدا گیلاسی سخت بود اما من گربه ای نداشتم که بغلش کنم من جلوی مامانم مجبور بودم صورتمو با سیلی سرخ کنم نفهمه من خورد شدنم با فریاد نبود مثل تو شانس نداشتم که خواننده هام بهم تسلی بدن خودم بودمو خدا خدایی که بهش التماس می کردم دعام کنه دیگه به خدا بگی واست دعا کنه یعنی گداترین گدا تو کل عالم در پیشگاهش اما خدای من صبر کرد ناله هامو می شنید اما تنها کمکش بهم همون آرامشایی بود که بعد از خوندن کتابش بهم دست می داد که اگه اونا نبود منم هزار باره خودکشی کرده بودم اما گیلاس انقدر بهم نداده بود آرزوهامو که من فکر می کردم دیگه نباید تو ناله هام زیاد ازش چیزی بخوام اون سال آخر تنها دعام شده بود خدایاااااااااا بهم صبر بده صبررررررر یادمه یه روز که باز تنها بودمو طبق معموا گریه می کردم به خدا گفتم خدایا ۶ ساله عذاب کشیدم بسمه بسته دیگه بهم ۶ سال با آرامش بده ۶ سال بزار زندگی کنم راستش بعد این شهامتم در درخواست از خدا خوب باز نابود شدنم ادامه داشت تا جایی که بهت گفتم خودم با زبون خودم مرگمو از خدا خواستم بهش گفتم باشه من شکست خوردم خورد شدم دیگه بقیش با تو خوب اینارو گفتم که به اینجای داستان زندگیم برسم راستش بعد اون روزای سخت به صورت معجزه واری زندگیم کنفیکون شد من الان به حدی از آرامش رسیدم که ناله های تورو که می خونم برام غریب میاد از اون ماجراها دو سال می گذره وخدا دعامو برآورده کرد من تمام زخمای روحیم شفا پیدا کرد منی که چیزی ازم نمونده بود رو خدا باز تبدیل کرد به همون دختر شاد قبل اون ۶ سال گیلاس خانوم یه جایی از زندگی هست فراتر از گریه یه نقطه ای که فقط صدای خودتو قلبتو خواسته قلبتو که داری به خدا می گی رو می شنوی اون لحظه انگار دنیا وایستاده و تو می فهمی که دعات مستجاب شده
———–
آرامشتون مستدام
http://gilasi.net/رویا-پردازی/
یهویی کلی بهت افتخار کردم مادر
کم کاری نیست ها به همه اینا رسیدن
من جز گروه ما بین این دو گروه هستم، معمولا وقتی تقلید می کنم که خود طرف بهم میگه ببین من فلان کار رو کردم، فلان چیز رو خریدم توام انجامش بده، و خب معمولا خودمم هم به دیگران پیشنهاد میدم.
آخ آخ دقیقا من همین روزا قرار بود ماشین بخرم ولی چون پولم فقط به اون مدلی میرسید که یکی از آشناها خریده دیگه کلا بی خیال ماشین صفر شدم و رفتم دست دو خریدم تازه من ایران زندگی نمیکنم و اون آشنا رو هم که میگم همسر یکی از همکارای شوهرمه !!! یعنی ببن چه مرضی دارم من که ماشین دست دو رو به صفر ترجیح دادم اونم فقططططط به خاطر همون مرض نوع دو که توضیح دادی
سلام گیلاس خانومی تازه با وبلاگت آشنا شدم.قشنگ می نویسی.از جنس نوشته هات خوشم می یاد.لااااااییییک
عالی بود. منم از نوع دوم هستم. بدجور/
دسته دوم پرچمشون بالاس. ی چیزِ این دسته اولیایِ بی اراده رو مخم مثه دو استقامتِ اونم اینکه ایدت رو (تو هر موردی حالا) می دزدن بعد که میبیننت و صحبتش میشه میگن : (( میدونی خیلی وقت بود میخواستم این کارو بکنم !! )). ینی میخوام با این دوتا دستم بگیرمش از بالا تا پایین جرش بدم. خشونتش زیاد شد بچه های منفی ۱۸ نخونن این کامنتو. راستی کم مینویسی ولی خوب مینویسیا. از ۸۹ تا الان چقد زود گذشت. ما آدما چقد موردِ مشترک داریم با دور و وریامون. الان کم کم فیلسوف میشم برم پس. شاد باشی. خدافظی.
بابا تو که ما رو کشتی با کامنت دونیت !!
خوب پس اینو امتحان کنید moha.khaloo